چه کسی دیگر آرزوها به لذت بردن کاشی غفاری
به همین دلیل باب به زور از قلعه چهریق به تبریز برده شد و یک بار دیگر در برابر قضاتی که حکمشان نتیجه قطعی بود مورد کاشی جناقی بازخواست قرار گرفت. نخستین بار در قرن ۱۶ میلادی، یگان جاننثاری عثمانی، گروه موسیقی به نام موزیک (رسته) را برای رژههای خود به کار برد و این بعدها مورد تقلید در اروپا و سایر کشورهای جهان قرار گرفت. با این وجود دولت او را سرچشمه آن تعالیمی میدانست که کل امپراتوری ایران را دچار تشنج کرده بود و تصمیم به مرگ او گرفت. اما صدر اعظم او حاجی میرزا آقاسی از حضور سید علیمحمد باب در تهران نگران شد و با شاه تصمیم گرفتند بدون این که باب وارد تهران شود او را به ماکو، واقع در شمال غربی ایران بفرستند. اما در اوایل سال ۱۸۴۷ حامی او فوت کرد و گرگین خان که جانشین دولت اصفهان شد حس مشابهی با حاکم قبلی نداشت و فوراً باب را تحت یک همراهی مسلحانه به تهران که در آن زمان تحت حکومت محمد شاه و وزیرش میرزا آقاسی بود فرستاد. آن مکان به گمان حاجی میرزا آقاسی از این جهت مناسب بود که اکثر مردم آنجا سنی مذهب و ترکزبان بودند و محصور میان دول روس و عثمانی و بعید از همه جا بود و در نتیجه کسی به سوی باب جذب نمیشد؛ ولی حتی در ماکو هم نتوانستند مانع تماس باب با طرفدارانش شوند و در آنجا نیز نامههایی به باب میرسید یا طرفدارانش به ملاقات او میآمدند.
به هر حال شکنجهگران او نگران گرفتن یک نتیجه بودند و آن اینکه رسماً باب را وادار کنند از تعالیمی که میآموزد صرف نظر کند. طاهره اما سرانجام توانست نظر قدوس را در نسخ قوانین اسلامی بهدست آورد. گرچه این قضیه ثابت نشدهاست، اما شباهتهای غیرقابل انکاری بین نقطویه و بابیه وجود دارد: باورهایی در مورد انتقال روح، افراط در تاویل قرآن و احادیث، ادعای نسخ شریعت اسلام، و علاقهٔ شدید به عدد ۱۹. قلعه چهریق در نزدیک ارومیه در آذربایجان که میرزا علیمحمد باب قبل از اعدام در آنجا محبوس بوده و به جبل شدید از آن تعبیر میکند. باب که اکنون محکوم به بیش از سه سال حبس شدید شده بود، عملاً نمیتوانست بهطور مستقیم مسئول گرایش پیروانش به دفاع مسلحانه باشد. یک ساختمان میتواند چندین دهه یا حتی قرنها پایدار باشد و زمینی که زیر آن قرار دارد عملاً غیرقابل تخریب است. آرامگاه شیخ مفید، که در مشرق رواق جنوبی قرار دارد. بنابراین معلوم میشود که باب بهسختی در محبس میگذراند و شکایت دارد و نسبتاً مدت آنهم طولانی بودهاست زیرا که برحسب مدارکی که ما شرح دادیم در سال ۱۲۶۴ به ماکو رفت و اجرای قتلش در ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ واقع شد مطابق با ۸ ژوئیه ۱۸۵۰.
بعد از آن، سید علیمحمد شیرازی به ضمانت دایی خود به منزل او رفت. حاکم اصفهان در آن موقع منوچهرخان معتمدالدوله بود و او علیمحمد باب را با احترام پذیرفت و مدت یک سال از او مهمانداری و حمایت کرد. به همین دلیل سید علیمحمد شیرازی بعد از گذراندن مدت زمانی در خارج از شهر تهران و بدون آنکه بتواند با شاه ملاقات داشته باشد، بنا بر نامهای از طرف شاه به تبریز تبعید شد و سپس در قلعهٔ ماکو در منطقهای به همین نام زندانی شد. پس از مدتی، بیماری وبا در شهر شیراز مُسری شد و در همین حین باب را آزاد کردند به شرط آنکه از شیراز خارج شود. سلطانیه در مرکز استان زنجان در موقعیت جغرافیایی ۳۶ درجه و۲۶ دقیقه عرض شمالی و ۴۸ درجه و ۴۷ دقیقه طول شرقی با ارتفاع ۱۸۸۰ متر از سطح دریاهای آزاد در ۳۵ کیلومتری شهر زنجان واقع شده است. در ابتدا در اصفهان در منزل امام جمعهٔ آن شهر ساکن شد. خروجی کانال زیرزمینی که به "دهان اژدها" معروف است، به کانالهای سطحی متصل شده و آب قناتها پیش از ورود به شبکه آبیاری، ابتدا وارد مخزنهای کوچک میشود.
حکومت و روحانیون ابتدا توجه زیادی به حرکت بابی نکردند اما در اواخر تابستان ۱۸۴۵ میلادی وقتی از گسترش سریع آن آگاه شدند، تصمیم به کنترل آن گرفتند؛ باب در این زمان تازه از مکه به بوشهر آمده بود. مأموران در بین راه بوشهر و شیراز باب را دستگیر و به شیراز آوردند. بعد از اینکه تعداد حروف حی به ۱۸ نفر رسید، سید علیمحمّد شیرازی به همراه محمدعلی بارفروشی (هجدهمین حرف حی) برای زیارت خانهٔ کعبه عازم شد و پس از ۹ ماه دوباره به بوشهر در تاریخ ۱۵ مه ۱۸۴۵ بازگشت و تا اواسط ژوئیه در آنجا ماند. اما رأی بر جنون در این زمان مطرح شد تا مانع اعدام باب شوند. در این بین مشاوران وی تدبیری پیشنهاد کردند که پزشکان خود را بفرستد تا باب را معاینه کنند. در پی مسائل پیشآمده، محمدشاه به فرخخان کاشی غفاری امینالدوله دستور داد تا به اصفهان رفته و دربارهٔ مشکلات پیشآمده تحقیق کند. باب پس از مدتی و در ژانویه ۱۸۴۷ به دستور محمّد شاه قاجار به سمت تهران حرکت کرد. چند سال بعد رضا شاه دستور در اختیار گرفتن و دولتی کردن تمامی مدارس خارجی تبلیغی مسیحی (میسیونر) را داد. منشآت و اشعار شاه شجاع در آن عصر و اعصار پسین، شهرت و رواج فراوان داشت و بسیاری از تذکرههای عصر مظفری، تیموری و صفوی، اشعار فراوانی از شاه شجاع نقل کردهاند که بر اساس این اشعار میتوان شاه شجاع را در گروه شاعران درجهٔ دو تاریخ ادبیات فارسی ردهبندی کرد که با توجه به اشتغال او به سلطنت، مقامی بسیار بالا در شاعری است و از انبوه شاعران حرفهای تاریخ ادب فارسی، بالاتر قرار میگیرد.